خلاصه داستان : سايه و فرح كه شباهت زيادي به هم دارند بطور اتفاقي با هم برخورد مي كنند. آن دو در پي گفتگو با هم پي به رابطه خانواده شان برده و متوجه مي شوند كه دو قلو هستند و بدنبال جدايي پدر و مادر آن ها در سال هاي قبل، سرپرستي سايه به پدرش واگذار شده و فرح نيز پس از مرگ مادرش به جد مادريش سپرده مي شود. فرح و سايه پس از آگاهي از وضعيت همديگر تصميم به جابجايي مي گيرند ولي سرانجام راز آن ها فاش شده و اختلاف ديرينه بين خانواده ها از بين مي رود.