خلاصه داستان : زوجى مُسّن به توکیو مى آیند تا پسر پزشکشان "یامامورا" و دخترى که صاحب آرایشگاه است را ملاقات کنند. آنها به قدرى گرفتار هستند که حتی نمىتوانند به پدر و مادر خود رسیدگى کنند. تنها کسى که در توکیو وقت خود را صرف رسیدگى به این زوج پیر مى کند بیوهی پسر در جنگ کشته شدهی آنهاست...