خلاصه داستان : پدر و نامادری کودکی به نام «سارا» او را در خانه گذاشته اند تا از برادر نوزادش «توبی» مراقبت کند. اما گروهی گابلین با استفاده از این فرصت ، «توبی» را می ربایند و سردسته شان ، «جارت» به «سارا» می گوید که فقط سیزده ساعت فرصت دارد تا از هزارتویی که به شهر اجنه می رسد ، بگذرد. او اگر موفق نشود ، برادرش هم گابلین خواهد شد و…