خلاصه داستان :آیا تا حالا شده فکر کنین یه چیزی دور و برتون درست نیست و ندونین اون چیه؟ بین هزار نفر آدم راه برین اما تنهای تنها باشین… روزا پشت سر هم بگذرن و شما کاری از دستتون برنیاد… فکر کنین سر جاتون نیستین اما ندونین چطوری باید برسین به اون جایی که دلتون میخواد… هیچکس نباشه که با یه جمله بهتون قوت قلب بده…